برای استفاده بهتر از سایت، به حساب تون وارد بشید
نبود سرمایهی لازم برای راهاندازی کسبوکار اینترنتی همیشه یکی از دغدغههای اصلی کسانی ئه که میخوان کسبوکار اینترنتی خودشون رو راهاندازی کنن. معمولاً اونها همیشه از نبود سرمایه میترسن؛ ولی واقعاً سرمایه، چقدر در رشد کسبوکار آنلاین مون تاثیر داره؟ اگر بگیم «هیچ» دروغ گفتهایم و اگر بگیم «بدون سرمایه، نمیشه»، باز هم دروغ گفتهایم.
برای همین، من میخوام که توی این نوشته از کارنتا بلاگ، واقعیت رو بهتون بگم. این که کسبوکارهایی بودهاند که با سرمایههای زیاد تونستهاند رشد کنن و موفق بشن؛ ولی خب، کسبوکارهایی هم بودهاند که با اون همه سرمایهای که داشتهاند، باز هم نتونستهاند که موفق بشن و شکست خوردهاند. بنابراین، این جور نیست که سرمایه، همه چیز باشه و بدون اون، نشه هیچ کاری کرد و همیشه این جوری نیست که برای راهاندازی هر نوع کسبوکاری، باید سرمایهی زیادی داشته باشیم!
بسیاری از کسانی که میخوان کسبوکار آنلاین شون رو آغاز کنن، فکر میکنن که برای شروع، به سرمایهی زیادی نیاز دارن و یکی از دلیلهای این تصور، این ئه که اونها خودشون رو با سایتهای بزرگ (مانند دیجیکالا) مقایسه میکنن. برای همین، پیش خودشون میگن که حتماً اینها از همون ابتدا، سرمایهی میلیاردی داشتهاند که باعث شده به چنین جایگاهی برسن؛ ولی واقعاً این جور نیست. اگر سرگذشت کسبوکارهای آنلاین بزرگ رو بخونیم، به خوبی میفهمیم که اونها هم در ابتدا از سرمایههای کوچک آغاز کردهاند و کمکم خودشون رو رشد دادهاند. مثلاً این جور نبوده که یهو یه سایتی مانند یوتیوب یا آمازون ساخته بشه؛ بلکه به مرور زمان، چنین چیزی شده.
من حتی توی نوشتهی «چرا نباید با سرمایهی زیاد، کسبوکار مون رو آغاز کنیم؟» به طور مفصل گفتهام که خیلی وقتها ما باید خدا رو شکر کنیم که سرمایهی زیادی نداریم؛ ولی خب، حالا میخوام که بگم برای راهاندازی یه کسبوکار اینترنتی، چه میزان سرمایه رو نیاز داریم و حتی میخوام بگم که سرمایهی لازم برای راهاندازی کسبوکار اینترنتی رو از چه راههایی به دست بیاریم.
البته برخیها هم هستن که وقتی نام کسبوکار اینترنتی رو میشنون، یه تصور عجیب و غریبی ازش دارن و با خودشون فکر میکنن که چه کار پیچیدهای میتونه باشه! حالا که فکر میکنم، میبینم که خود من هم قبلاً به این بیماری دچار بودهام و هنوز هم کسانی رو میبینم که اون جوری هستن. در حالی که اون تصور، هرگز درست نیست و یه کسبوکار آنلاین، چیز عجیب و پیچیدهای نیست. یه کسبوکار اینترنتی، همون کسبوکار سنتی ئه که ما داریم اون رو توی اینترنت ارائه میدیم و فقط روشها اش فرق میکنه؛ وگرنه توی اصول، تفاوتی با هم ندارن.
همون طور که میدونید، نوعهای مختلفی از کسبوکارهای اینترنتی هست که میشه راهاندازی کرد. پس، فقط یه نوع کسبوکار نیست که هزینههای مشخصی رو هم داشته باشه. برخی از کسبوکارهای آنلاین هستن که باید براشون بیشتر هزینه کرد و برخیها هم هستن که هزینهی کمتری رو نیاز دارن.
برای نمونه، اگر شما بخواید که فروشگاهی رو مانند دیجیکالا راهاندازی کنید، باید فقط چند میلیارد پول داشته باشید که بتونید انبار تون رو پر کنید؛ ولی خب، اگر فقط بخواید که بر اساس دانش و تجربهای که دارید، یه سایت آموزشی راهاندازی کنید تا آموزشها تون رو بفروشید، نیازی به سرمایهی خیلی زیادی ندارید. بنابراین، اولین کاری که باید قبل از راهاندازی انجام بدید، این ئه که تخمین بزنید که چه هزینههایی دارید تا بتونید سرمایهی لازم برای راهاندازی کسبوکار اینترنتی تون رو بفهمید.
معمولاً خیلیها کسبوکار اینترنتی شون رو با راهاندازی یه وبسایت آغاز میکنن و بعد، به سراغ داشتن یه اپلیکیشن موبایل میرن. شما برای راهاندازی یه سایت، باید برای موردهای زیر هزینه کنید:
البته اینهایی که من گفتم، تازه برای راهاندازی سایت هست؛ ولی خب، یه سایت به خودی خود، کاری نمیکنه و ما باید اون سایت رو مدیریت و پشتیبانی کنیم. مثلاً تولید محتوا کنیم، محصولهای فیزیکی مون رو بخریم و انبار کنیم، محصولهای آموزشی مون رو تهیه کنیم و…
بنابراین، اون سه مورد، کمترین چیزهایی هست که شما باید در نظر بگیرید. البته این رو هم باید بگم که میزان هزینهها، به خود شما هم بستگی داره. مثلاً شاید شما طراحی سایت رو بلد باشید و دیگه نیازی نباشه که براش هزینهی زیادی بکنید یا اگر کسی باشید که اطلاعات و تجربهی زیادی رو دربارهی محصولها و مدیریت کسبوکار اینترنتی دارید، دیگه نیازی نیست که برای مشاوره گرفتن، هزینه کنید. اگر دوست دارید که طراحی سایت رو بدون برنامهنویسی یاد بگیرید، پیشنهاد میکنم که این دورهی آموزشی کارنتا رو تهیه کنید.
ولی خب، علاوه بر موردهای بالا، شما باید یه جا رو هم برای خودتون در نظر بگیرید که توی اون جا، با آرامش بتونید به کار تون برسید. البته دو تا چیز دیگه رو هم باید در نظر بگیرید:
در واقع، شاید بشه گفت که داشتن یه رایانه با اینترنت پرسرعت، اولین قدم برای راهاندازی کسبوکار اینترنتی تون باشه؛ چون اگر اینها رو نداشته باشید، نمیتونید به فکر داشتن یه سایت باشید و دیگه سرمایهی لازم برای راهاندازی کسبوکار اینترنتی براتون بیمعنا میشه. البته با یه گوشی موبایل خوب هم میشه در شبکههای اجتماعی، کسبوکار اینترنتی مون رو استارت بزنیم؛ ولی خب، ما در این جا، منظور مون از یه کسبوکار اینترنتی، یه چیز ماندگار و بلندمدت ئه.
این رو هم باید بگم که ما دیگه این چیزها رو جزو هزینهها نمیدونیم؛ چون دیگه خیلیها به اینترنت پرسرعت دسترسی دارن و خیلیها هم رایانه دارن. در کل، منظور ما از سرمایه، این چیزها نیستن؛ این که ما مثلاً بخوایم یه میز یا یه رایانه بخریم، سرمایه به شمار نمیره. خرید این چیزها، آن چنان هزینهای نمیخواد که بخوایم اون رو سرمایه در نظر بگیریم. سرمایه یعنی این که مثلاً برای راهاندازی یه لباسفروشی ساده، باید چند ده میلیون تومان پول داشته باشیم؛ ولی خب، حتی اگر هیچ پولی هم نداشته باشیم، با یه خرده قرض گرفتن، میتونیم مثلاً یه رایانه بخریم. بنابراین، اینها رو به عنوان سرمایه در نظر نگیرید و بدونید که من فقط دارم کمترین هزینهها رو هم میگم.
خوبی کسبوکارهای اینترنتی، این ئه که بیشتر ابزارهایی که نیاز شون داریم، بر بستر وب هستن و این، یعنی به نرمافزارهای جانبی خاصی نیاز نداریم. برای همین، با یه کامپیوتر معمولی هم میشه کار رو آغاز کرد. مگر این که شما بخواید محتواهای ویدیویی یا صوتی خاصی رو تولید کنید یا این که کارهای گرافیکی سنگینی رو انجام بدید.
مثلاً اگر شما بخواید که محصولها تون تصویربرداری یا فیلمبرداری کنید، حتماً به یه دوربین نیاز دارید که البته با یه دوربین گوشی خوب هم میشه این کار رو انجام داد. برای تولید محتوای حرفهای هم شاید نیاز باشه که توی دورههای آموزشی شرکت کنید. البته اگر بخواید محصولهای فیزیکی (مانند میز، گلدان و…) بفروشید، باید برای تهیه کردن اونها هم هزینهای رو در نظر بگیرید؛ مگر این که بخواید فروش واسطهای رو انجام بدید. با توجه به استراتژی تون، شما باید هزینهی تبلیغات و بازاریابی رو هم در نظر بگیرید.
اینها همهی اون چیزی ئه که شما به عنوان سرمایهی لازم برای راهاندازی کسبوکار اینترنتی تون بهشون نیاز دارید. ولی همهی اینها رو فراموش کنید؛ چون مهمترین سرمایه، خود شما هستید و البته زمانی که دارید. شما اگر بخواید، به مرور، همهی اونها رو جور میکنید؛ ولی اگر نخواید، خیلی ساده، همه چیز رو کنار میذارید. برای همین، من میگم که مهمترین سرمایه، خود شما هستید.
به نظر من، نباید هیچوقت یاد مون بره که مهمترین سرمایهی لازم برای راهاندازی کسبوکار اینترنتی، خود ما هستیم. البته شاید شما این نکته رو یه چیز کلیشهای و تکراری بدونید، ولی من توی نوشتهی «چرا نباید با سرمایهی زیاد، کسبوکار مون رو آغاز کنیم؟» بهتون اثبات کردهام که چرا خود ما بیشتر از بقیهی چیزها، اهمیت داریم و چرا باید روی خودمون سرمایهگذاری کنیم.
من همیشه سر هر پروژهای، این نکته رو یادآوری میکنم؛ ولی خب، متاسفانه توی بررسیهایی که قبل از راهاندازی یه کسبوکار اینترنتی انجام میشه، معمولاً همه از دو تا نکتهی دیگه هم به سادگی میگذرن و همه چیز رو هزینههای خرید هاست و طراحی سایت و… میدونن؛ در حالی که غافل اند از این که اولین سرمایهای که نیاز دارن، سرمایهای هست که باید روی خودشون انجام بدن تا بتونن یاد بگیرن و خودشون رو رشد بدن.
شما با یادگیری یه مهارت، روی خودتون سرمایهگذاری میکنید؛ چون در آینده میتونید از همون مهارت، کسب درآمد کنید. مثلاً وقتی که شما دانشگاه میرید، در واقع، دارید روی خودتون سرمایهگذاری میکنید. توی کسبوکارهای اینترنتی هم دقیقاً همین اتفاق میافته. زمانی که شما کسبوکار تون رو آغاز میکنید، به احتمال زیاد، اطلاعات زیادی رو درباره اش ندارید. برای همین، باید مهارتها تون رو بالا ببرید تا هم به دیگران نیازمند نباشید و هم این که دید بهتری رو نسبت به کسبوکارهای اینترنتی پیدا کنید.
برای همین ئه من میگم، هرگز نباید یاد مون بره که اولین سرمایه رو باید روی خودمون هزینه کنیم و همیشه باید به دنبال یادگیری باشیم. شک نکنید که این کار، بهترین سرمایهگذاری ئه که انجام میدید و این فکر رو هم از یاد تون دور کنید که «دیگه دیر شده!». یادگیری مهارتهایی که شما برای مدیریت یه کسبوکار اینترنتی نیاز دارید، چیزی نیست که به سن و سال شما ربطی داشته باشه.
یاد ام هست که چند سال پیش، جملهای بود که توی شبکههای اجتماعی، خیلی ترند (Trend) و باب شد؛ این که «آدمها وقتی پیر میشوند که یادگیری شان متوقف شود؛ چه در 20 سالگی و چه در 80 سالگی!». بنابراین، اگر حوزهای رو دوست دارید و میخواید وارد اش بشید، پس حتماً یادگیری اصولی مهارتهایی که نیاز داره رو دنبال کنید. آموزش ببینید و یاد بگیرید.
دومین نکتهای که باز هم خیلیها اون رو نادیده میگیرن، زمان ئه. واقعاً یکی از سرمایههای مهمی که ما داریم، زمان ئه؛ چون ابزارها رو میشه خرید و پول رو میشه به دست آورد؛ ولی شما چطور میخواید زمانی که گذشته رو برگردونید؟ چطور میخواید به دیروز برگردید؟ واقعاً نمیشه و فکر میکنم که هیچوقت هم نمیشه.
بنابراین، یه سرمایهی خیلی مهمی که ما برای راهاندازی کسبوکار مون داریم، زمانی ئه که خیلی وقتها اون رو نادیده میگیریم. وقتی که شما حاضر اید که برای به نتیجه رساندن یه کسبوکار اینترنتی، حداقل 6 ماه از عمر تون رو بذارید، یعنی دارید از یکی از مهمترین چیزها تون مایه میذارید. پس، سعی کنید که اون رو به این سادگیها از دست ندید. برای همین، من میگم که بیشتر یاد بگیرید و روی خودتون سرمایهگذاری کنید. چون وقتی که شما دارید از آموزش دیگران استفاده میکنید، در واقع، از دانش و تجربهی دیگران استفاده میکنید و این، یعنی این که نیازی نیست که خودتون دوباره اونها رو تجربه کنید. پس، دارید توی زمان تون صرفهجویی میکنید.
همهی ما دوست داریم که بعد از 2 سال که برای کسبوکار مون زمان گذاشتیم، به خودمون بگیم که «ارزش اش رو داشت». من دعا میکنم و امیدوار ام که چنین چیزی هم بشه. برای همین، همهی این نکتهها رو خدمت تون میگم. ولی حالا بریم سراغ چند تا نکتهی دیگه برای پیدا کردن سرمایهی لازم برای راهاندازی کسبوکار اینترنتی مون!
اگر یاد تون باشه، من پیشتر گفتم که کسبوکار اینترنتی، یک نوع نیست که بشه به سادگی دربارهی سرمایهی لازم براش حرف زد. برای همین، حالا میخوام به طور کوتاه، کسبوکارهای اینترنتی رو دستهبندی کنیم. البته شاید این دستهبندی، چیز کاملی نباشه؛ ولی حتماً بهمون کمک میکنه که بفهمیم سرمایهی لازم برای راهاندازی کسبوکار اینترنتی مون، چقدر باید باشه.
همیشه برخیها هستن که میگن با پول کم نمیشه یه کسبوکار اینترنتی رو راهاندازی کرد. در واقع، اونها باور دارن که راهاندازی یه کسبوکار اینترنتی، به پول و سرمایهی زیادی نیاز داره؛ ولی خب، من همیشه این جوری فکر نمیکنم. من همیشه طرفدار راهاندازی یه کسبوکار اینترنتی با کمترین هزینه هستم؛ برای همین، اون کسبوکارهای اینترنتی که بر پایهی محتوا هستن رو خیلی دوست دارم.
کسبوکارهای اینترنتی که بر پایهی محتوا هستن، با تولید محتوا کردن، کسب درآمد میکنن. دقیقاً مانند بخشی از کاری که من دارم توی کارنتا انجام میدم. یعنی من دارم به تنهایی، محتواهایی رو تولید میکنم و با همون محتواها، مخاطبهای خودم رو جذب میکنم و با یه سری از کارهایی که انجام میدم، اونها رو به مشتریهای خودم (دوستهای خودم) تبدیل میکنم و این جوری، کسب درآمد میکنم.
یه سری از کسبوکارها هستن که به این صورت اند و این جوری دارن پول در میآرن؛ یعنی کار شون، فقط تولید محتوا کردن ئه و محتوای خودشون رو به فرمهای مختلف میفروشن. مثلاً برخیها هستن که توی سایت شون، عضویت پولی میذارن و برخیها هم هستن که اطلاعات شون رو به صورت یک محصول میفروشن. سایتهای زیادی هستن که در دنیا دارن این کار رو میکنن که شاید چند تا از اونها رو هم شما بشناسید و واقعاً درآمد خوبی رو هم دارن. سایتهای آموزشی، یکی از این نوع از کسبوکارهای آنلاین هستن.
این نوع از کسبوکارها، معمولاً به سرمایهی زیادی نیاز ندارن؛ چون معمولاً صاحب اون کسبوکار با فروش اطلاعات و تجربههای خودش به صورت محتوا، درآمدزایی میکنه. البته شاید برای تولید محتوا، از کسانی هم کمک بگیره و هزینه اش رو هم پرداخت کنه؛ ولی در کل، تنها چیزی که این نوع از کسبوکار نیاز داره، یه سایت ئه و نیازی هم نیست که یه سایت پیشرفته باشه که براش هزینهی زیادی رو کنار بذاره.
همون جور که شما دارید میبینید، خود سایت کارنتا هم یه سایت ساده است و شما هم میتونید با چند ساعت یادگیری و کلاً چند صد هزار تومان، یه سایت قابل قبولی رو با وردپرس داشته باشید و کار تون رو شروع کنید. البته من نمیتونم بگم که داشتن یه سایت خاص، چیز بدی ئه؛ ولی میدونم مخاطبی که وارد سایت شما میشه، کسی ئه که بیشتر به محتوای شما اهمیت میده و نه چیز دیگه. شک نکنید که مخاطب تون هم این جوری فکر نمیکنه که چون سایت تون خوشگل ئه، پس بمونه؛ حتی اگر محتوای خوبی نداره. بنابراین، توی این جور کسبوکارها، بیشتر به محتواها اهمیت داده میشه و بعداً میتونن سایت شون رو خیلی بهتر کنن.
البته این نکته رو هم باید بگم که گاهی هست به خاطر برندسازی، برخیها مجبور اند که یه سایت خاص و منحصربهفرد داشته باشن. مثلاً کسی که آدم مشهوری ئه یا شرکتی که میخواد نشان بده که برند اش منحصر به فرد هست، باید یه سایت خوب هم داشته باشه و نمیتونه از یه سایت ساده استفاده کنه؛ ولی خب، خیلی از ما هنوز به چنین چیزی نیاز نداریم.
البته علاوه بر هزینهی راهاندازی سایت، هزینههای دیگهای هم هست که ما باید توی این نوع کسبوکار در نظر بگیریم. برای نمونه، شاید شما بخواید که برای ویرایش یا تولید محتواها تون، از دیگران کمک بگیرید که در این صورت، باید هزینه اش رو هم پرداخت کنید. ولی اگر خودتون بتونید این کار رو بکنید، همه چیز براتون رایگان میافته.
در کل، میخوام بگم که این جور کسبوکارها که با فروش اطلاعات و محتوا درآمد دارن، به سرمایهی زیادی نیاز ندارن. در واقع، سرمایهی لازم برای راهاندازی کسبوکار اینترنتی شون، خیلی پایین ئه. مثلاً برای کسی که میخواد تولید پادکست رو شروع کنه، با خرید یه هدست ارزان هم میتونه کار اش رو آغاز کنه. اگر هم باز فکر میکنید که هزینه اش براتون زیاد ئه، شما به سادگی میتونید با یک ماه کار کردن توی هر جایی (حتی کسبوکارهای غیر اینترنتی) اون مبلغ رو به دست بیارید. ولی واقعاً به این مبلغها نمیشه سرمایه گفت؛ چون چیزی نیستن.
یکی دیگه از انواع کسبوکارهای اینترنتی، این ئه که فروش واسطهای داشته باشیم. همکاری در فروش، یکی از این کارها ئه. فروش واسطهای یعنی این که محصول دیگران رو به روش خودمون بفروشیم و با هر فروشی که داریم، درصدی از مبلغ فروش رو به عنوان پورسانت دریافت کنیم. برای همین، نه دیگه نیاز ئه که محصول بخریم و نه این که انبار داشته باشیم؛ حتی گاهی هست که خود فروشندهی اصلی، ویژگیها و تصویرها و ویدیوهای محصول رو هم بهمون میده. همچنین، با توجه به قراردادی به با اون فروشندهی اصلی داریم، خود فروشنده میتونه کالاها رو ارسال کنه. در نتیجه، ما حتی درگیر ارسال کالا هم نمیشیم.
بنابراین، این روش هم هزینهی زیادی نداره و ما فقط باید بتونیم خوب بازاریابی کنیم و خوب بفروشیم. من، فکر میکنم که تمام چیزی که نیاز داریم، یه سایت باشه و حتی شاید بشه با شبکههای اجتماعی هم شروع کرد؛ ولی خب، برای یه کار بلندمدت، در نهایت، باید یه سایت داشته باشیم که این رو هم قبلاً بهتون گفتهام که چه جوری سایت تون رو راهاندازی کنید. بعضی از سیستمهای پیشرفتهی همکاری در فروش هم هستن که حتی سایتساز خودشون رو دارن و شما میتونید به سادگی با سایتساز اونها، سایت تون رو بسازید.
متاسفانه یه تصوری بدی که توی برخیها هست، این ئه که فکر میکنن از فروش واسطهای، چیزی در نمیآد و شاید این تصور بد رو از فروشهای هرمی و نتورک مارکتینگ (Network Marketing) دارن؛ ولی شک نکنید که اگر بلد باشید و تلاش پیوستهای داشته باشید، درآمد خوبی رو خواهید داشت. همین حالا هم سایتهای بزرگی در دنیا هستن که منبع اصلی درآمد شون از همین راه ئه؛ یعنی اونها با تولید محتوا، جذب مخاطب میکنن و محصولها شون رو بهشون برای خرید معرفی میکنن و با هر خریدی از طریق سایت اونها انجام میشه، مبلغی رو دریافت میکنن.
این سیستم حتی دربارهی فروش هاست یا سرور هم هست. فکر میکنم که خودتون میدونید که راهاندازی یه شرکت هاستینگ که خودش هم سرور داشته باشه، چقدر هزینهی زیادی میبره. برای همین، یه عده هستن که با دیتاسنترهای معتبر ایران یا کشورهای دیگه (مانند فرانسه) گفتگو میکنن و نمایندگی اونها رو میگیرن و به صورت همکاری در فروش، هاستها شون رو به فروش میرسونن. شرکتهای زیادی توی ایران دارن این کار رو میکنن. پس، فکر نکنید که از فروش واسطهای چیزی در نمیآد.
در کل، فروش واسطهای، دامنهی گستردهای داره؛ شما حتی میتونید فایلهای مجازی یا آموزشی دیگران رو بفروشید. البته همیشه هم انقدر بزرگ به این کار نگاه نکنید که حتماً باید با شرکتهای بزرگ صحبت کنید یا این که باید محصولهای غیر فیزیکی رو بفروشید. شاید مثلاً توی خیابان یا محلهی شما، یه تولیدکننده یا فروشندهای باشه که شما بتونید باهاش کار کنید. خیلی ساده، شما میتونید محصولها اش رو بگیرید و عکسبرداری کنید و برای فروش اش اقدام کنید. بعد از هر درخواست فروش، میتونید به اون جا برید و اون محصول رو به قیمت پایینتر بخرید و با قیمت خودتون بفروشید. بنابراین، به این روش، سرمایهی لازم برای راهاندازی کسبوکار اینترنتی تون، خیلی پایین میشه.
یکی دیگه از انواع کسبوکارهای آنلاین، اونهایی هستن که بر پایهی ایدههای نو و جدید اند. مثلاً کسی هست که یه ایدهی جدید داره یا این که ایدهای هست که هنوز توی ایران اجرا نشده و ایشون میخواد که اون رو اجرا کنه و احتمال میده که میتونه موفق بشه.
این جور کسبوکارهای اینترنتی، معمولاً به یه اپلیکیشن موبایلی خاص نیاز دارن (مانند اسنپ) یا این که یه سایت میخوان که به طور کاملاً اختصاصی برنامهنویسی بشه. برای همین، برای اجرای این جور ایدهها، به یه گروه برنامهنویسی نیاز ئه که اون فرد بتونه اون چیزهایی که توی ذهن اش هست رو پیادهسازی کنه. در نتیجه، خود ساخت اپلیکیشن یا سایت اش، هزینهی زیادی داره و برای این که بتونه اون محصول جدید اش رو بین مردم جا بندازه، باید هزینههای زیادی رو پرداخت کنه.
در کل، بازاریابی یا بازارسازی برای ایدههای جدید، کار سختی ئه و سرمایهی زیادی رو هم میخواد؛ مگر این که شما از قبل، مخاطبهای هدف تون رو داشته باشید. مثلاً فرض کنید که میخواید توی آموزش زبان انگلیسی، ایدهی جدیدی رو پیادهسازی کنید. حالا اگر شما یه اینفلوئنسر در شبکههای اجتماعی باشید و مخاطبهای زیادی رو هم داشته باشید، کار تون خیلی سادهتر میشه.
در کنار کسبوکارهایی که ایدههای نو دارن و هزینهی زیادی رو میخوان، کسبوکارهایی هم هستن که ایدههای تکراری دارن؛ ولی اونها هم سرمایهی زیادی رو نیاز دارن. مثل راهاندازی کردن پلتفرمهای تبلیغات کلیکی که درآمد خوبی هم دارن و شاید بشه گفت که بیشتر شون، جزو کسبوکارهای پولساز هستن.
در کل، به نظر من، ساخت پلتفرمها، معمولاً سرمایهی زیادی رو نیاز داره. پلتفرم، به بستری گفته میشه که دو یا چند نوع کاربر داره. مثلاً توی یه فروشگاه اینترنتی، یه سری فروشنده داره و یه سری خریدار. توی پلتفرمهای تبلیغات کلیکی هم دو نوع کاربر داره؛ کسانی که میخوان تبلیغات بدن و کسانی که میخوان تبلیغات بگیرن و اونها رو در سایت یا اپلیکیشن شون قرار بدن.
حالا یه نفر رو فرض کنید که بخواد یه سیستم تبلیغات کلیکی رو راهاندازی کنه. اولین چیزی که اون نیاز داره، یه سایت خیلی خوب ئه؛ چون تقریباً همهی کارها اش باید روی اون سایت انجام بشه. برای همین، مسئلهی مهم اش، داشتن یه سایت ئه که باید به صورت اختصاصی، توسط یه گروه برنامهنویسی حرفهای، طراحی بشه و همین موضوع، خودش کلی هزینه میخواد واقعاً نمیشه چنین کاری رو یک نفره انجام داد.
فرض کنید که یه نفر توی اون پلتفرم برای گرفتن تبلیغات در سایت اش نامنویسی کرده و وقتی کد اسکریپت اون پلتفرم رو توی سایت اش قرار میده، هیچ تبلیغی رو نشون نمیده یا این که او کد، باعث اختلال توی سایت اش میشه. همین مشکلی که شاید کوچک به نظر برسه، همهی کار پتلفرم رو زیر سوال میبره. برای همین ئه که سرمایهی زیاد و نیروهای حرفهای میخواد تا از این جور مشکلها پیش نیاد و اگر پیش اومد، خیلی زود حل بشه.
البته در کنار این هزینهها، در ابتدا خود اون پتلفرم هم باید برای شناخته شدن تبلیغ کنه که این هم نیاز به هزینه داره. تبلیغات پوشنوتیفیکیشن (push notification) هم همین جوری ئه و سرمایهی زیادی رو میخواد. نمیدونم که دقیقاً چه هزینهای رو نیاز داره؛ ولی میدونم که هزینهی زیادی رو میخواد. اینهایی که من گفتم تازه چند نمونه از این جور کسبوکارهای اینترنتی ئه و حتماً میشه مثالهای بیشتری رو زد.
همهی این موردهایی که خدمت تون گفتم، فقط برای این بود که شما بدونید، کسبوکارهای اینترنتی هم انواع مختلفی دارن که کدام شون، سرمایهی مختلفی رو نیاز دارن. پس، سرمایهی لازم برای راهاندازی کسبوکار اینترنتی تون، به نوع کسبوکار تون بستگی داره. ولی خب، حالا میخوام که چند تا نکتهی دیگه رو خدمت تون بگم.
معمولاً در بیشتر کسبوکارها، هزینهی تبلیغات، سهم زیادی رو از کل هزینهها داره و خب، چنین چیزی هم طبیعی ئه؛ چون هر کسبوکاری دوست داره که بیشتر شناخته بشه و مردم بیشتری، اون رو بشناسن تا فروش بیشتری رو هم داشته باشه. در واقع، اون کسانی که فکر میکنن باید سرمایهی زیادی رو داشته باشن، بیشتر این سرمایه رو برای تبلیغات میخوان. ولی خب، همیشه هم این جوری نیست که برای شناخته شدن، حتماً نیاز باشه که پول خرج کنیم.
البته این چیزی که من گفتم، به نوع کسبوکار هم بستگی داره؛ مثلاً اون شرکتی که میخواد یه پلتفرم تبلیغات کلیکی رو راهاندازی کنه و نیرو هم استخدام کرده، نمیتونه منتظر این باشه که با روشهای رایگان و بلندمدت، مخاطبهای خودش رو جذب کنه؛ ولی خب، اون کسانی که یه سایت آموزشی راهاندازی کردهاند و یک یا دو نفره دارن کار میکنن، میتونن از همون روشهای رایگان جذب مخاطب استفاده کنن و خودشون رو بیشتر بشناسونن.
مثلاً اونها میتونن با تولید محتوا، با سئو کردن (SEO) و با فعالیت در شبکههای اجتماعی و بعضی دیگه از کارها، ترافیک سایت شون رو افزایش بدن و دیگه نیازی به تبلیغات پولی هم نیست. بنابراین، توی برخی از کسبوکار نباید فقط فکر تون این باشه که حتماً باید برای تبلیغات هزینه کرد. واقعاً سایتهایی هستن که فقط با محتوایی که تولید میکنن، ترافیک خیلی زیادی رو هر روز در سایت شون دارن. البته شاید این کار، چند ماه طول بکشه.
ولی نکتهی دومی که میخوام خدمت تون بگم، MVP یا حداقل محصول پذیرفتنی ئه که به شدت توی سرمایهی لازم برای راهاندازی کسبوکار اینترنتی تون تاثیر داره و گاهی جلوی زیانهای بزرگ رو میگیره. بذارید این موضوع رو با یه مثال براتون توضیح بدم. چند ماه پیش بود که با یه نفر آشنا شدم که دنبال گروه خوب میگشت که برای کار اش، یه پلتفرم رو برنامهنویسی کنن. در واقع، میخواست که یه سایت خیلی خوب داشته باشه که بتونه خدمت خوبی رو به مشتریهای خودش بده و بتونه پشتیبانی خوبی رو داشته باشه. ولی نکتهی جالب، این بود که اون فرد، کار اش رو چه جوری شروع کرده بود.
اون فرد، در ابتدا، نه سایتی داشت و نه اپلیکیشن موبایل. فقط از طریق پیامرسانها (مانند تلگرام و واتساپ) و شبکههای اجتماعی (مانند اینستاگرام) با مشتریهای خودش در ارتباط بود و هماهنگیها رو انجام میداد و هیچ سیستمی هم در کار نبود. شاید باور تون نشه که اون فرد، مثل مغازههای قدیمی، یه دفتر داشت که همه چیز رو توش یادداشت میکرد؛ ولی خب، به همین روش تونسته بود که مشتریهای زیادی رو کسب کنه و اون مشتریها هم براش مشتریهای بیشتری رو میآوردن.
بنابراین، به این روش ساده که شاید خیلیها اون رو خندهدار میدونن، تونسته بود که بفهمه کار اش جواب میده و حالا تازه میخواست که یه سایت خیلی بود داشته باشه که هم مشتریها اش و هم خودش، راحتتر باشه و دیگه نگران این نباشه که مشتریهای بیشتر رو چی کار کنه! یه جورایی میشه گفت که این مثال، یه نمونه از MVP یا حداقل محصول پذیرفتنی ئه.
بر اساس مدل MVP یا Minimum Viable Product قرار نیست که همه چیز رو در ابتدا انجام بدید؛ بلکه میتونید که در اندازهی کوچکتر کار تون رو شروع کنید یا این که با یه محصول کوچکتر، کار تون رو به مخاطبها تون عرضه کنید تا ازشون بازخورد بگیرید. در واقع، MVP یه روش خوب برای اطلاع از بازار کسبوکار ئه. زمانی هست که شما یه ایدهای رو دارید و میخواید که اون رو اجرا کنید؛ ولی واقعاً نمیدونید که آیا اون کار بهتون جواب میده؟ آیا مخاطبهای هدف تون ازش استقبال میکنن و به شما سود میده؟ برای همین، نیازی نیست که خیلی هزینه کنید و فقط باید با حداقل محصولی که قابل قبول ئه، کار تون رو به مخاطبهای هدف تون نشان بدید تا ببینید که نظر شون چی ئه؟
مثلاً فرض کنید که شما میخواید که یه دورهی آموزشی جامع رو دربارهی کسبوکار اینترنتی به مخاطبهایی که دارید، بفروشید؛ ولی نمیدونید که چقدر بازخورد داره. طبق مدل MVP لازم نیست که در ابتدا یه دورهی جامع باشه و شما میتونید با یه دورهی کوتاهتر و با قیمت پایینتر، محصول تون رو به مخاطبها تون ارائه کنید تا ببینید که چه بازخوردی دارن. اگر بازخورد خوبی رو گرفتید، پس باید کار تون رو ادامه بدید؛ وگرنه باید توی محصول تون تغییر بدید یا این که شاید هرگز نباید ادامه بدید.
به همین سادگی، شما میتونید بازار کسبوکار تون رو بفهمید و بسنجید. به نظر من، برای اجرا کردن مدل MVP برای یه کسبوکار اینترنتی که بر پایهی یه سایت باشه، معمولاً همهی اون چیزی که نیاز داریم، یه محصول و یه سایت تکصفحهای ئه که توی اون صفحه، یه ویدیوی معرفی بذاریم و توضیحات کاملی رو دربارهی محصول مون بذاریم. بعد، باید با تبلیغ کردن پولی یا هر روش دیگهای، اون رو به گروه کوچکی از مخاطبها مون نشان بدیم تا بتونیم بازخورد بگیریم.
چه توی زندگی شخصی و چه توی کسبوکارها، همیشه این جوری بوده که آدم، داشتههای خودش رو نمیبینه و همیشه به نداشتههای خودش فکر میکنه و حسرت میخوره. شاید خود من هم این جوری بودهام و برای همین میگم که اول، اطراف خودتون رو خوب نگاه کنید تا ببینید که چه سرمایههایی دارید که ازشون غافل اید. چیزهای کوچکی هستن که به چشم نمیآن ولی سرمایهی شما هستن. مثلاً همین رایانه و اینترنتی که شما دارید، واقعاً یکی از سرمایههای خوب شما برای راهاندازی کسبوکار اینترنتی تون به شمار میره.
شاید شما دوستی دارید که نویسندگی خوبی داره و شما میتونید توی نوشتن مقالههای سایت ازش کمک بگیرید یا شاید دوستی رو دارید که زبان انگلیسی رو خوب بلد ئه و شما میتونید برای ترجمهی مقالههای انگلیسی ازش کمک بخواید. بنابراین، من پیشنهاد میکنم که یه بار دیگه دور خودتون رو خوب ببینید تا بدونید که چه چیزهایی دارید. اونها رو فهرست کنید تا در زمان خودش، ازشون استفاده کنید.
واقعاً راهاندازی خیلی از کسبوکارهای اینترنتی معمول، سرمایهی زیادی نمیخواد و فقط ارادهی شما رو نیاز داره تا بتونید روی کار تون بایستید و اون رو رها نکنید. توی کارمندی هم روزهایی هست که سخت اند. پس، حتماً توی هر مدیریت هر کسبوکاری، روزهای سختی هست که نباید جا بزنید. اگر چیزی رو نمیدونید باید اون رو یاد بگیرید و شک نکنید که یادگیری، مهمترین سلاح ما برای جلوگیری از هزینهها و شکستها ئه.
اگر یاد تون باشه، من قبلاً دربارهی سرمایهی لازم برای راهاندازی کسبوکار اینترنتی، به طور مفصل حرف زدم و گفتم که برای راهاندازی خیلی از انواع کسبوکارهای اینترنتی، سرمایهی زیادی رو نیاز نداریم. ولی خب، شاید همون سرمایهی کم رو هم نداشته باشیم. برای همین باید اون سرمایه رو به دست بیاریم. یکی از کارهایی که میتونیم بکنیم، این ئه که از همون روشهای اینترنتی کسب درآمد کنیم و یکی دیگه، این ئه که توی دنیای واقعی کار کنیم.
از کارهایی که توی اینترنت میتونیم انجام بدیم، همکاری در فروش ئه. یعنی محصول دیگران رو بفروشیم و درصدی از مبلغ فروش رو دریافت کنیم. ما میتونیم این کار رو توی شبکههای اجتماعی هم انجام بدیم. کار دیگهای که میتونیم انجام بدیم، این ئه که برای دیگران، تولید محتوا کنیم و هزینه اش رو دریافت کنیم. اگر شما توی یه نوع از محتواها مهارت دارید، میتونید پروژههای دیگران رو قبول کنید و درآمد داشته باشید؛ مثل ساخت پادکست، ساخت و ویرایش ویدیو، ساخت تصویرهای گرافیکی و…
شما میتونید مشتریهای خودتون رو توی شبکههای اجتماعی پیدا کنید یا این که از سایتهای فریلنسری (مانند پونیشا) استفاده کنید. مثلاً شرکتها یا کسبوکارهایی هستن که باید سایت شون آپدیت بشه و نیاز دارن که یه نویسندهی خوب داشته باشن تا مقالههای سایت شون رو بنویسه و روی سایت قرار بده. شما میتونید همون فرد باشید!
کار دیگهای که میتونیم انجام بدیم، کار کردن در دنیای واقعی ئه. یعنی این که مثلاً فروشندهی یه مغازه باشیم یا در کافیشاپها و رستونها کار کنیم و کلی کار دیگه که میتونیم انجام بدیم. البته دقت کنید که ما میخوایم که فقط برای چند ماه توی این جوری کارها کار کنیم و قرار نیست که کار همیشگی ما باشه؛ بلکه قرار ئه که فقط سرمایهی اولیه مون رو به دست بیاریم و بریم سراغ هدف اصلی مون؛ یعنی راهاندازی کسبوکار اینترنتی مون.
البته برخیها هستن که از انجام این جور کارها خجالت میکشن؛ ولی خب، به نظر من باید اونها رو انجام داد و فقط به هدف مون فکر کنیم؛ به این که قرار ئه چند میلیون تومان رو به دست بیاریم تا بتونیم سرمایهی لازم برای راهاندازی کسبوکار اینترنتی مون رو داشته باشیم. پس، هی نباید به این فکر کنیم که اون پول مورد نیاز رو نداریم. بلکه باید اون رو به دست بیاریم. خدا رو چه دیدید؛ شاید توی همون کاری که دارید انجام میدید، بتونید فرصتهایی رو پیدا کنید که بتونه به هدف تون کمک کنه.
سخن پایانی
واقعاً خیلی سعی کردم که بتونم این نوشته رو کوتاه کنم؛ ولی نشد. چون میدونستم که با یه نوشتهی کوتاه، یه چیز پراکنده رو بهتون میگم و نمیتونه به خوبی راهنمایی تون کنه. برای همین، شاید نوشتهی بلندی شد؛ ولی فکر میکنم که یه چیز کاملی بود.
مثل محتواهای قبلی، باز هم امیدوار ام که این نوشته هم بتونه بهتون کمک کنه و بهتون انگیزه داده باشه که کسبوکار تون رو شروع کنید. سوال یا نظر تون رو لطفاً برام کامنت کنید تا من هم در جریان قرار بگیرم.
شک نکنید که من برای تکتک محتواهای کارنتا زمان میذارم تا بتونم چیزهای درستی رو بهتون آموزش بدم؛ چون آموزشهای سطحی و پراکنده، به درد هیچ کسی نمیخوره و آدم رو بیشتر گمراه میکنه. اگر شما هم محتواهای من رو دوست دارید و براتون مفید بوده، میتونید با انتخاب یکی از گزینههای زیر، من رو مهمان کنید:
دیدگاه و امتیاز تون رو بذارید