برای استفاده بهتر از سایت، به حساب تون وارد بشید
اگر تا حالا نوشتههای کارنتا رو دنبال کرده باشید، حتماً میدونید که ما توی نوشتهی «فریلسنر (آزادکار) بشید و کسب درآمد کنید!» به طور مفصل دربارهی زندگی فریلنسری صحبت کردیم و حتی نکتههای زیادی رو گفتیم که باید چی کار کنیم تا بتونیم یه فریلنسر موفق بشیم. توی نوشتهی «فریلنسر بشیم یا نشیم؟ مزایا و معایب فریلسنری» هم همهی چالشها و البته خوبیهای یه زندگی آزادکاری رو بررسی کردیم تا اگر شما بخواید دربارهی انتخاب فریلنسر بودن تصمیم بگیرید، سادهتر بتونید این کار رو بکنید و از همه چیز باخبر باشید. من توی نوشتهها، به طور روشن گفتم که فریلنسری چه تفاوتهایی رو با انواع کسبوکارهای دیگه داره.
ولی خب، حالا میخوایم که توی این نوشته، یه چیز دیگه رو بررسی کنیم و ببینیم که آیا یه فریلنسر (آزادکار) میتونه یه کارآفرین موفق هم باشه؟! اگر بخواد که از زندگی فریلنسری به زندگی کارآفرینی کوچ کنه، باید چه ویژگیهایی داشته باشه و چه چیزهایی رو در نظر بگیره. حرف زدن من دربارهی این موضوع به این دلیل ئه که خیلیها زندگی فریلنسری رو با کارآفرینی اشتباه میگیرن؛ در حالی که این جوری نیست! البته فریلنسری میتونه یه پله باشه برای شروع کردن کارهای دیگهای مانند کارآفرینی.
فریلنسر بودن، امکانهایی رو به آدم میده که باعث میشه حالا دیگه خیلیها در سراسر دنیا بخوان که زندگی فریلنسری رو هم تجربه کنن و یه شغل دورکاری داشته باشن. برای همین، روزبهروز تعداد کسانی که کارهای رسمی و کارمندی شون رو رها میکنن، بیشتر میشه تا بتونن به این رویا برسن که خودشون رئیس خودشون باشن. برخی از آمارها هم هستن که این مورد رو تایید میکنن.
ولی مشکلی که در این بین وجود داره و خیلیها رو به اشتباه میاندازه، این ئه که برخی از فریلنسرها فکر میکنن که کارآفرین هم هستن؛ در حالی که این جوری نیس. درست ئه که شما هم در زندگی فریلنسری و هم کارآفرینی میتونید زمان و مکان کار کردن تون رو خودتون انتخاب کنید و حتی مشتریها تون رو گلچین کنید؛ ولی نباید این دو تا رو با هم یکی ببینید. برای روشن شدن این موضوع، بیاید تعریف سث گودین رو بررسی کنیم که یکی از کارشناسهای معروف دنیای کسبوکار ئه که خودش رو یه فریلنسر میدونه.
سث گودین میگه: «فریلنسرها برای کاری که انجام میدن، دستمزدی رو دریافت میکنن؛ در حالی که کارآفرینها از پول دیگران استفاده میکنن تا کسبوکار شون رو بزرگتر کنن و سرانجام بتونن در زمان خواب و استراحت هم درآمد داشته باشن». شاید بشه گفت که این، بهترین تعریف از تفاوت فریلنسری و کارآفرینی ئه.
شما به عنوان یه فریلنسر، محدودیتهای زیادی رو نسبت به کارآفرینی دارید. مثلاً شما مگر میتونید چند تا مشتری داشته باشید و اونها راضی نگه دارید و به تنهایی ازشون پشتیبانی کنید؟ شما چون معمولاً تنهایی کار میکنید، به دلیل محدودیتی که توی زمان تون دارید، حتی توی درآمد تون هم محدودیت دارید. بنابراین، توی یه زندگی آزادکاری نمیشه مقیاسپذیری رو پیادهسازی کرد. یعنی نمیشه کاری کرد که کسبوکار تون خودبهخود رشد کنه؛ چون خود شما، کسبوکار تون هستید که محدودیتهایی رو دارید و نمیتونید بیشتر از یه تعداد، مشتری داشته باشید.
برای همین، برخی از فریلنسرها تصمیم میگیرن که وضعیت خودشون رو تغییر بدن و با توجه به تجربهی چند سالهای که توی فریلنسری دارن، کمکم به سمت زندگی کارآفرینی برن. حالا من میخوام که چند تا مورد رو بهتون بگم که اگر بخواید از یه آزادکار به یه کارفرما (کارآفرین) تبدیل بشید، چه چیزهایی رو باید داشته باشید و چه چیزهایی رو باید رعایت کنید.
به نظر من، هر کسی که بخواد به سمت کارآفرینی بره، قبل از هر چیزی، باید بتونه ذهنیت رشد رو در خودش ایجاد کنه؛ چون پیشرفت کسبوکار اش، بهشدت به چنین چیزی نیاز داره. ذهنیت رشد یعنی این که همیشه نگاه تون به همه چیز، این باشه که چطور اون رو رشد بدید تا بتونه توی رشد کسبوکار تون تاثیر داشته باشه. یعنی همیشه این سوال رو از خودمون بپرسیم که چطور میتونیم کاری کنیم که از فلان چیز یا فلان روش، استفادهی بهتر و بیشتری رو داشته باشیم. برای همین، کسانی که این ذهنیت رشد رو دارن، کسانی هستن که عاشق یادگیری اند و شکست رو هم یه تجربه میدونن و ازش ناراحت نمیشن. آیا شما این ذهنیت رو دارید؟
فکر کنم که قبلاً به این مورد اشاره کردهام که مقیاسپذیر بودن، یکی از ویژگیهای مهم توی راهاندازی یه کسبوکار اینترنتی ئه. مقیاسپذیر بودن یعنی این که ایده و کسبوکاری رو داشته باشیم که بشه اون رو رشد داشت و بزرگ کرد و به جایی برسه که خودش رشد کنه. برای همین، یکی از مهمترین موردها در کارآفرینی، مقیاسدهی به کسبوکار تون ئه. در حالی که چنین چیزی رو ما در فریلنسری نداریم و به دلیل محدودیتهایی که داریم، نمیتونیم کسبوکار مون رو خیلی بزرگ کنیم.
در آزادکاری، معمولاً شما در ازای زمانی که میذارید، پولی رو دریافت میکنید و چون خود شما کسبوکار تون هستید، زمان محدودی رو دارید. برای همین، توی کارآفرینی به جای این که به فکر این باشیم که بیشتر کار کنیم، به فکر این هستیم که سیستمسازی کنیم. یعنی سیستم کسبوکار مون رو جوری بنا کنیم که بدون دخالت مستقیم ما، فعالیتهای خودش رو ادامه بده و رشد کنه. مثلاً مانند گرفتن سفارش در یه فروشگاه آنلاین که به طور خودکار انجام میشه و نیازی به ما نیست؛ مگر این که مشکلی پیش بیاد.
برای همین، توی کارآفرینی دیگه نمیپرسیم که چقدر درآمد داشتهایم؛ بلکه این پرسش رو میپرسیم که چقدر درآمد مون رشد کرده؟! چند تا کاربر رو تونستهایم جذب کنیم؟ چند نفر از مخاطبهای هدف ما به پایگاه اصلی کسبوکار مون (سایت مون) سر زدهاند؟ چند نفر به کار ما ابراز علاقه کردهاند و شماره موبایل یا ایمیل شون رو به ما دادهاند؟ اینها چند تا سوالی هست که در کارآفرینی اینترنتی از خودمون میپرسیم؛ در حالی که چنین چیزی توی فریلنسری معنا نداره!
برای همین ئه که ما همیشه توی کارآفرینی، چشماندازهای بلندمدتی رو داریم تا بتونیم بیشتر از قبل، کسبوکار مون رو رشد بدیم. مثلاً هدفهای سالانه برای درآمد و پیشبینیهای چندساله. در حالی که توی فریلنسری، بیشتر به این فکر میکنیم که در این ماه، چقدر درآمد داشتهایم!
اگر بخوایم که زندگی فریلنسری و کارآفرینی رو با هم مقایسه کنیم، به این نتیجه میرسیم که فریلنسر بودن از جنبههای گوناگونی بسیار سادهتر از این ئه که یه کارآفرین باشیم؛ چون بدون شک، زندگی به عنوان یه کارآفرین، چالشهای بسیار بیشتری رو نسبت به یه فریلنسر داره. یکی از موردهایی که شما به عنوان یه کارآفرین همیشه باید انجام بدید، اولویتبندی ئه.
در واقع، میشه این جوری گفت که توی کارآفرینی، همیشه باید اولویت کارها رو جابجا کنید؛ در حالی که توی آزادکاری، اولویت کارها همیشه معلوم و روشن ئه. پروژهها، کارفرماها و زمان انجام پروژهها تون کاملاً روشن ئه و شما همیشه توی یه چارچوبی که برای خودتون دارید، کار تون رو با خیال آسوده انجام میدید؛ ولی خیلی وقتها توی کارآفرینی، چارچوب معنایی نداره!
یعنی میشه این جوری گفت که توی کارآفرینی، انقدر کار هست که باید انجام بدید که بعد از یه مدتی میفهمید که دارید به تنهایی همهی کارها رو انجام میدید یا این که دستکم توی خیلی از کارها نقش مهمی رو دارید. حداقل توی ابتدای کار تون در کارآفرینی، تقریباً همهی کارها رو دارید انجام میدید. مانند حسابداری، نویسندگی برای وبلاگ تون، ضبط ویدیوها تون به تنهایی، ویرایش ویدیوها تون و خیلی از کارهای دیگه!
برای همین، میان این همه کاری که باید انجام بدید، باید بتونید خوب اولویتبندی کنید که کدام کار رو پیش از بقیه انجام بدید؛ وگرنه شک نکنید که نمیتونید توی کسبوکار تون به هدفها تون برسید. پس، شاید مهمترین کار شما در زندگی کارآفرینی، اولویتدهی و فیلتر کردن کارها تون باشه؛ چون شما نمیتونید به طور همزمان، روی همهی کارها و جنبهها تمرکز کنید.
برای همین، باید همهی کارها رو روی میز بریزید و ببینید که کدام یکی از اونها تاثیر بیشتری روی کسبوکار تون میذارن و نتیجهی بهتری رو بهتون میدن. برای همین، باید ابتدا اون رو انجام بدید و بقیه رو هنوز نادیده بگیرید. همین جوری باید برای بقیهی کارها هم تصمیم بگیرید تا زمان و انرژی خودتون رو هدر ندید و بین اون همه کار، گم و گیج نشید!
اگر یاد تون باشه، توی مورد قبلی گفتم که هیچ کس نمیتونه به طور همزمان روی همهی کارها تمرکز کنه. برای همین، باید اولویتبندی کنید؛ ولی خب، توی اون جا بیشتر داشتیم از این حرف میزدیم که شما تنها باشید و بخواید که زمان تون رو روی کارهایی بذارید که ارزش بیشتری دارن. اما همه مون میدونیم که نمیشه یه کسبوکار رو به تنهایی بزرگ کرد و در واقع، رشد یه کسبوکار به تنهایی، اندازهای داره و بیشتر از اون، شدنی نیست! برای همین، برای این که بتونیم یه کسبوکار مقیاسپذیر و بزرگشدنی داشته باشیم، باید حتماً به فکر داشتن یه گروه و استخدام دیگران باشیم.
معمولاً توی زندگی فریلنسری، همه عادت دارن که کارها شون رو به تنهایی انجام بدن؛ ولی خب، کارآفرینی یه دنیای متفاوتی داره و نمیشه همهی کارها به تنهایی انجام داد. هیچ کارآفرینی به تنهایی نتونسته کسبوکار بزرگی داشته باشه. برای همین، در کنار مهارت اولویتبندی، باید بتونه کسانی رو به کار بگیره و کارها رو بهشون واگذار کنه تا خودش بتونه به کارهای مهمتر بپردازه.
زمانی که شما یه گروه داشته باشید، کارهای بیشتری توی یه زمان انجام میشه و البته این رو هم همه مون میدونیم که هیچ فردی نمیتونه توی همهی کارها متخصص باشه. برای همین، یه کارآفرین همیشه به دنبال کسانی هست که بتون نقطههای ضعف اش رو پوشش بدن و در نتیجه، خودش به جای این که درگیر انجام کارهای روتین و تکراری بشه، زمان اش رو برای ساختن فرایندها، استراتژیها و رشد کسبوکار میذاره. در واقع، خودش مسیردهی میکنه و بقیه هم باید کارها رو انجام بدن.
اگر یاد تون باشه، توی موردهای قبلی، دربارهی اولویتبندی خیلی حرف زدیم و گفتیم که چه تاثیر مهمی توی پیروزی یا شکست کسبوکار مون داره. حالا میخوام بگم که اولویتبندی، یعنی «نه» گفتن به خیلی چیزهایی که اهمیت کمتری دارن. در واقع، توانایی نه گفتن، انقدر اهمیت داره که میتونه کسبوکار مون رو جهش بده.
معمولاً ما توی فریلنسری و آزادکاری همیشه به دنبال استفاده از فرصتهای بیشتر هستیم تا بتونیم برای ماههای بعد هم پروژهای رو داشته باشیم که بتونیم ازش درآمدزایی کنیم؛ ولی خب، این کار توی کارآفرینی نمیتونه ادامه داشته باشه. البته معمولاً همه توی آغاز کسبوکار شون همیشه میخوان که از هر فرصتی که میبینن استفاده کنن؛ ولی خب، زمانی که سفارشهای زیادی به سراغ شون بیاد، خسته و درمانده میشن.
برای همین، باید بتونن که به خیلی از کارها «نه» بگن تا بتونن دوام بیارن. چون موفقیت توی کارآفرینی مانند یه دوی ماراتن میمونه و نه دوی سرعت! بنابراین، شما باید بتونید تا آخر مسیر مسابقه دوام بیارید. پس، باید به جای کار کردن زیاد، هوشمندانه کار کنید. برای این کار هم باید بتونید زمان تون رو مدیریت کنید و در نتیجه، باید خیلی از کارها رو انجام ندید و بهشون «نه» بگید.
البته این رو هم به یاد داشته باشید که نه گفتن به این معنی نیست که هیچ کاری نکنید یا این که هر کاری رو که دوست نداشتید، نادیده بگیرید. بلکه یعنی زمان و انرژی تون رو برای انجام کارهایی بذارید که به رشد کسبوکار تون کمک میکنن. وارن بافت که یکی از ثروتمندهای دنیا هست، میگه: «کسانی که واقعاً موفق هستن، تقریباً به همه چیز نه میگن!».
سخن پایانی
همون طور که در ابتدای این نوشته خدمت تون گفتم، یه جورایی میشه گفت که کوچ کردن از فریلنسری به کارآفرینی، یه روند طبیعی ئه که تقریباً همهی آزادکارها برای مدت کوتاهی هم که شده، اون رو تجربه کردهاند و دوست دارن که تجربه کنن؛ ولی خب، این مورد زمانی رخ میده که شما برای این تغییر آماده باشید. چون برای خیلیها کارآفرین بودن، یه زندگی سخت به نظر میرسه و حاضر به این تغییر نیستن؛ ولی تا اون جایی که من میدونم، رشد ما زمانی پیش میآد که از منطقهی امن مون خارج بشیم!
اگر شما هم این آمادگی رو دارید، از منطقهی امن تون خارج بشید و اون رو تجربه کنید. اگر موردی هست که فکر میکنید، من میتونم کمک تون کنم، برام کامنت (دیدگاه) بذارید و حتماً نظر تون رو بهم بگید.
شک نکنید که من برای تکتک محتواهای کارنتا زمان میذارم تا بتونم چیزهای درستی رو بهتون آموزش بدم؛ چون آموزشهای سطحی و پراکنده، به درد هیچ کسی نمیخوره و آدم رو بیشتر گمراه میکنه. اگر شما هم محتواهای من رو دوست دارید و براتون مفید بوده، میتونید با انتخاب یکی از گزینههای زیر، من رو مهمان کنید:
دیدگاه و امتیاز تون رو بذارید