برای استفاده بهتر از سایت، به حساب تون وارد بشید
اگر نوشتههای کارنتا رو دنبال کنید، میدونید که توی نوشتهی «فریلسنر (آزادکار) بشید و کسب درآمد کنید!» خیلی دربارهی فریلنسری و زندگی آزادکاری صحبت کردیم؛ از این گفتیم که دستمزد و درآمد شون چطور تعیین میشه و گفتیم که فریلنسرها بیشتر چه کارهایی رو دوست دارن و حتی گفتیم که چه کارهایی رو باید انجام بدیم یا انجام ندیم تا بتونیم یه فریلنسر موفق بشیم؟!
شاید توی اون نوشته، به طور ناخواسته چند تا از خوبیها و بدیهای فریلنسری رو هم گفته باشیم؛ ولی حالا توی این نوشته، دیگه میخوایم که همهی مزایا و معایب فریلنسری رو با هم مرور کنیم تا شما بتونید درستتر تصمیم بگیرید که آیا سبک زندگی فریلسنری و آزادکاری رو انتخاب کنید یا این که بیخیال اون بشید و برید سمت یه کار ثابت و درآمد ثابت! بنابراین، هدف از نوشتن این نوشته، این ئه که طبق تجربههای خودم بهتون کمک کنم که بتونید تصمیمهای بهتری رو برای زندگی کاری تون بگیرید.
شاید داشتن استقلال مالی و زمانی توی زندگی فریلنسری خیلی بیشتر به چشم تون بیاد؛ ولی شما باید همه جنبههای اون رو هم در نظر بگیرید و اونها بسنجید؛ چون این تصمیم که آزادکار بشید یا نشید، میتونه تاثیرهای بزرگی رو روی زندگی فردی و خانوادگی تون بذاره. بنابراین، خواهش میکنم که این تصمیمگیری رو هرگز دست کم نگیرید! درست ئه که اگر یه فریلنسر موفق بشید، هم خودتون و هم خانواده تون میتونید ازش لذت ببرید؛ ولی این رو هم در نظر داشته باشید که چنین چیزی، ساده نیست و یک شبه اتفاق نمیافته. برای همین، باید خودتون رو هم برای چالشها اش آماده کنید.
برای نمونه، شاید یکی از مهمترین چالشها این باشه که دیگه امنیت مالی ندارید و اگر پروژهای نداشته باشید، درآمدی رو هم نخواهید داشت و دیگه از اون مزایای شغلهای ثابت خبری نیست (مانند بیمه، عیدی و سنوات کاری، بیمه بیکاری، حقوق بازنشستگی و…) و به محض این که دست از کار بکشید، دیگه درآمدی هم نخواهد بود! یکی دیگه از عیبهای فریلنسر بودن، این ئه که چون معمولاً خودتون همهکاره هستید، همهی مسئولیتهای کار هم بر عهدهی خودتون ئه و باید خودتون به تنهایی هر کاری رو که نیاز هست انجام بدید.
البته این رو هم در نظر داشته باشید که هر کاری حتی کارهایی با درآمد ثابت هم سختیهای و چالشهای خودشون رو دارن و این جور نیست که کاری رو داشته باشیم که پا روی پا بندازیم و پول هم بهمون بدم. بنابراین، هشدارها و تذکرهای کسانی که اطلاعات چندانی در این باره ندارن کنار بذارید و خیلی خوب، همهی مزایا و معایب فریلنسر بودن رو که در ادامه بهتون میگم بررسی کنید و تصمیم نهایی تون رو بگیرید. اگر سوالی هم در این مورد داشتید، برام کامنت بذارید تا راهنمایی تون کنم. شاید پاسخ پرسش تون رو بدونم و یه پاسخ محکم بهتون بدم و شاید هم شما رو به فرد یا جای دیگه ارجاع بدم.
همون طور که خدمت تون گفتم، فریلنسر بودن هم مانند هر کار دیگهای خوبیهایی داره که باید اونها رو بدونید؛ ولی خب، باید بدیهای اون رو هم بدونید و این جوری نباشه که فقط خوبیها به چشم تون بیان؛ وگرنه شما نمیتونید با توجه به شرایط خودتون، تصمیم درستی رو بگیرید. مثلاً یکی از مزیتهای فریلنسر بودن، این ئه که شما میتونید به عنوان شغل دوم بهش نگاه کنید. برای همین، شاید خیلی از دانشجوها و حتی دانشآموزها باشن که در کنار درس خوندن، یه زندگی فریلنسری هم دارن و پروژههایی رو قبول میکنن و برای کارفرماها انجام میدن و دستمزد شون رو هم دریافت میکنن. ولی مزیتهای فریلنسر بودن، فقط به این مورد ختم نمیشه.
اگر شما یه دانشجو یا دانشآموز هستید و دوست دارید که یه کسبوکار اینترنتی برای خودتون داشته باشید و کسب درآمد کنید، بهتون پیشنهاد میکنم که نوشتهی «چند پیشنهاد مهم برای راهاندازی کسبوکار اینترنتی به نوجوانها و دانشآموزها» رو به دقت بخونید. به موردهای مهمی توی اون نوشته اشاره کردهام که نباید از دست بدید.
فکر میکنید که مزیت رئیس بودن توی چی ئه؟ این که یه رئیس میتونه انتخاب کنه و در واقع، قدرت انتخاب داره. برای همین، وقتی که شما تصمیم میگیرید که یه فریلنسر بشید، خودتون صاحب کسبوکار تون میشید و در نتیجه، خودتون هستید که دربارهی همه چیز تصمیم میگیرید. البته صاحب یه کسبوکار بودن، هم میتونه خوب باشه و هم بد باشه. یکی از بدیهای اون، این ئه که دیگه شما باید برای همه چیز تصمیم بگیرید. پس، باید همیشه در حال یاد گرفتن باشید و تقریباً همه چیز رو بدونید؛ چون اگر تصمیم بدی بگیرید، دیگه نمیتونید کسی رو سرزنش کنید و تقصیر رو به گردن کس دیگهای بندازید.
ولی خب، رئیس بودن هم خوبیهای خودش رو داره. این که برخلاف یه کارمند که هرگز نمیتونه بیشتر از یه مقداری رو حقوق بگیره، شما برای درآمد تون هیچ سقفی ندارید. برای همین، شاید بارها شنیده باشیم که اگر میخواید پولدار بشید، باید صاحب کسبوکار خودتون باشید. یکی دیگه از خوبیها این ئه که دیگه نگران اخراج شدن و بیکار شدن نیستید و نیازی نیست که برای اخراج نشدن، چاپلوسی کنید و از رئیس تون الکی تعریف کنید. دیگه کسی نیست که همیشه از شما طلبکار باشه و بهتون غر بزنه.
توی فریلنسر بودن، این شما هستید که کارفرما تون رو انتخاب میکنید و میتونید یه سفارش رو قبول یا رد کنید. شما با خودتون فکر میکنید که آیا به صرفه هست و آیا اون کار رو دوست دارید که انجام بدید یا نه؟! بنابراین، مجبور نیستید که هر کاری رو انجام بدید و با هر کسی کار کنید. اگر کارمند بوده باشید و شرایط خوبی هم نداشتهاید، همین مزیت رو به همه چیز ترجیح میدید.
البته شاید شما بپرسید که اگر ما رئیس هستیم، پس کافرما چه کاره است؟ کارفرما، رئیس شما نیست؛ بلکه طرف دوم معاملهای ئه که شما دو تا با هم دارید. اگر کارفرما، رئیس شما بود، نمیتونستید درخواست اون رو رد کنید؛ در حالی که شما به سادگی میتونید پروژهای رو که مناسب تون نیست یا دوست ندارید، رد کنید و انجام ندید.
توی دنیای فریلنسری، معمولاً دیگه خبری از کاغذبازیهای اداری نیست و شما در همون لحظه که تصمیم میگیرید، میتونید اون رو اجرا کنید و نیازی نیست که منتظر باشید تا رئیس تون بیاد و اون رو تایید کنه. همهی دستمزدی که برای انجام کار تعیین میشه، به شما میرسه و دیگه نیازی نیست که برای مسافرت رفتن، اون همه درخواست کنید؛ چون دیگه خودتون هستید که زمان و مدت مسافرت و استراحت تون رو مشخص میکنید.
در کل، میتونم این جوری بگم که به عنوان یه فریلنسر، چی، کِی، کجا و چقدر رو شما تعیین میکنید. بنابراین، سرنوشت کاری تون کاملاً در دست خودتون ئه و به هیچ کس به جز خودتون بستگی نداره. شما دیگه به هیچ جا و هیچ کس وابسته نیستید.
بذارید برای این مورد یه مثالی رو براتون بزنم. چند سال پیش که توی یه هلدینگ کار میکردم، توی دفتر کار ما چند تا گرافیست هم بودن. ما توی بخش بازاریابی اون هدلینگ فعالیت میکردیم و بخشی از کاری که اونها انجام میدادن، طراحی و نصب بیلبوردهای چند تا از خیابانهای شهر تهران بود. یه روز یکی از اون گرافیستها به من گفت که به نظر تو از اون درآمد چند ده میلیون تومانی که برای طراحی یه بیلبورد گرفته میشه، چقدر به من میرسه؟ فقط چند صد هزار تومان!
مثال بالا یه مثال از زندگی کارمندی ئه. توی اون زندگی، بیشتر کار رو شما میکنید؛ ولی بیشتر سود رو بقیه میبرن! برای همین، اگر یه فریلنسر بشید، دیگه اون محدودیت رو ندارید و هر چقدر بیشتر و هوشمندانهتر کار کنید، درآمد بیشتری رو هم خواهید داشت. مثلاً شما میتونید چند تا پروژه رو به طور همزمان بگیرید و انجام بدید.
البته این نکته رو هم باید یادتون باشه که کار کردن با فریلنسرها هم برای کارفرماها بهصرفهتر ئه. برای همین، امروزه کارفرماها گرایش بیشتری رو دارن که کارها شون رو به آزادکارهای متعمد برونسپاری کنن؛ چون دیگه نیاز نیست کسانی رو استخدام کنن که هم حقوق و درآمد شون رو بدن و هم برای جا و ابزارهای کار، اون همه هزینه کنن. پس، هر جور که حساب کنیم، توی هزینهها شون صرفهجویی میشه. این حرفها رو زدم که بدونید بازار کار برای فریلنسرها همیشه در حال بزرگ شدن ئه؛ چون برای هر دو طرف کار (آزادکار و کارفرما) بهصرفه است. برای همین، اگر خوب کار کنید، خوب هم درآمد خواهید داشت. در نتیجه، درآمد شما حد و مرزی نداره.
در بالا از استقلال مالی گفتیم؛ ولی حالا میخوام بگم که با فریلنسر بودن، استقلال زمانی هم دارید؛ چون دیگه نیاز نیست که شما هر روز در ساعت 08:00 یا 09:00 سر کار تون باشید و اون همه راه رو برید تا به سر کار تون برسید. معمولاً شما بر اساس برنامهریزی خودتون میتونید در هر زمانی از شبانهروز کار تون رو آغاز کنید و اون رو پایان بدید؛ مگر در اون پروژههایی که نیاز هست به طور همزمان با بقیهی گروه روی یه پروژه کار کنید.
بنابراین، زمان آغاز و پایان یه پروژه معمولاً در دست شما است. این مورد به درد زمانهایی میخوره که شاید شما نیاز باشه که استراحت کنید یا تفریحی داشته باشید. اگر آزادکار باشید، به سادگی میتونید این امکان رو فراهم کنید که یه روز رو به تفریح برید! البته به شرطی که به پروژهها آسیبی وارد نشه.
پس، همین که شما میتونید زمان کار کردن تون رو تعیین کنید، میتونه یه مزیت خوب باشه که به کار فریلنسری به عنوان شغل دوم و شغل پارهوقت تون فکر کنید تا بتونید در کنار کار ثابت تون، درآمد دیگهای رو هم داشته باشید. البته اگر مهارت و توانایی بالایی داشته باشید، آزادکاری انقدر قدرت داره که شما میتونید به عنوان شغل اصلی تون بهش نگاه کنید و نیازی هم به شغل دیگهای نباشه؛ چون معمولاً به مرور پروژههای شما بزرگتر میشه و درآمدها تون هم بیشتر میشه.
توی موردهای قبلی دربارهی استقلال مالی و زمانی گفتم؛ ولی حالا میخوام که براتون از استقلال مکانی بگم؛ یعنی این که اگر شما به فریلنسر باشید، دیگه محدود به جایی نیستید که کار تون رو انجام بدید، بلکه میتونید در هر جایی که امکان اش هست، پروژهها تون رو انجام بدید. در واقع، شما میتونید که بهترین مکان رو برای خودتون انتخاب کنید و کار تون رو انجام بدید. بسته به زمینهی کاری تون، حتی شما میتونید توی مسافرتها هم کار تون رو انجام بدید؛ ولی خب، من فکر میکنم که برای خیلی از آزادکارها، دوستداشتنیترین جا برای کار کردن، همان خانه شون باشه؛ چون حداقل نیازی به اجاره دادن و هزینههای دیگه نیست.
البته شاید توی منزل تون، دچار مشکل بشید و نتونید تمرکز کنید. برای همین، پیشنهاد میکنم که نوشتهی «9 پیشنهاد کاربردی برای افزایش تمرکز در کسبوکار خانگی» رو بخونید تا بتونید اون مسئله رو حل کنید. در کل، در بیشتر حوزههای کاری، فریلنسرها به فضای زیادی نیازی ندارن و در همون اتاق شون هم میتونن کار شون رو انجام بدن. زمانی هم که از خانه ماندن خسته شدن، میتونن به کتابخانه، کافیشاپ، فرهنگسرا و… برن و کار شون رو ادامه بدن.
خلاصه این که آزادکاری، انعطافپذیری زیادی داره؛ یکی دیگه از انعطافهای مکانی، این ئه که آزادکارها میتونن به صورت آنلاین با شرکتها و سایتهای خارجی ارتباط بگیرن و پروژههای جهانی و بینالمللی بگیرن و درآمد دلاری و ارزی داشته باشن. شما میتونید برای این کار، از طریق آشناها یا پلتفرمهای فریلنسری جهانی اقدام کنید و پروژههای خارجی بگیرید. البته باید حواس تون به تسویه حساب هم باشه؛ چون هنوز بانکهای ایران توی تحریم هستن. شاید روزی که شما دارید این نوشته رو میتونید، ما هم از شر این تحریمها خلاص شده باشیم!
فکر نمیکنم که کسی توی این مورد شک داشته باشه که هر چقدر ما بتونیم ماهرتر بشیم، پروژههای بهتری رو میتونیم بگیریم؛ ولی خب، ماهر شدن به این سادگیها نیست و باید تجربهی زیادی داشته باشیم و برای داشتن تجربهی زیاد، باید کارهای متفاوتی رو انجام بدیم. برای همین، اگر فریلنسر باشیم، تجربه مون خیلی زود بالا میره؛ چون با کارفرماهای گوناگونی کار میکنیم و شاید هم هر پروژه با اون یکی متفاوت باشه. البته کافرماهایی هم هستن که مشتریهای همیشگی هستن!
خب، تا این جا فقط از خوبیها و مزیتهای فریلنسرها گفتیم؛ ولی خب، همون طور که میدونید یه قانون اصلی در طبیعت، این ئه که هر کنشی واکنشی داره! پس، حتماً در کنار مزیتهایی که آزادکار بودن داره، بدیها و معایبی داره که باید اونها رو هم بدونیم تا بتونیم یه تصمیم درست بگیریم که آیا فریلنسری رو انتخاب کنیم یا نه؟
همون طور که قبلاً هم بارها گفتهام، فریلنسری هم مانند همهی شغلهای دیگه، عیبهایی داره و حتماً این کار برای همهی افراد، مناسب نیست. شاید فریلنسری در نگاه اول، یه کار جذاب، پردرآمد و بدون دغدغه به نظر برسه؛ ولی حقیقت، این ئه که این جور شغلها هم چالشهای خاص خودشون رو دارن که شاید بعضی از اونها شما رو به طور کامل از فریلنسر بودن منصرف کنن و باعث بشن که شما قید اون رو برای همیشه بزنید. بنابراین، حتماً قبل از تصمیمگیری، عیبهای اون رو هم بدونید و ازشون باخبر باشید:
همون طور که فریلسنر بودن، مزیتهای خودش رو داره؛ کارمند بودن هم مزیتهای خودش رو داره. مانند مرخصیها و تعطیلیهای باحقوق. یکی دیگه از خوبیهای کارمندی، این ئه که کارفرما باید شما رو بیمه کنه و شما دیگه بیمه درمانی دارید و در نتیجه، حقوق بازنشستگی هم خواهید داشت. البته اگر اون کارفرما، خوب باشه و بیمه تون رو رد کنه! نه این که همیشه شما رو سر بگردونه.
وقتی که شما توسط کارفرما تون بیمه میشید، از بیمهی بیکاری و ازکارافتادگی هم برخوردار میشید؛ چون شاید با یه پیشامد غیرمنتظره، دچار ناتوانی بشید و نتونید تا یه مدتی کار کنید. در اون صورت، شما میتونید از بیمهی بیکاری تون استفاده کنید؛ ولی خب، توی فریلنسری از این خبرها نیست و شما باید خودتون رو به طور اختیاری بیمه کنید که در اون صورت، بیمهی بیکاری هم ندارید (هنوز به قانون اضافه نشده).
بنابراین، وقتی که آزادکار میشید، باید به این چیزها هم فکر کنید و به فکر آینده تون هم باشید. برای همین، بهتر ئه که یه صندوق سرمایهگذاری برای خودتون داشته باشید تا در زمانهای بیکاری و زمانهایی که نیازمند میشید، بتونید ازش استفاده کنید.
این رو هم در نظر بگیرید که در زمان فریلنسری، معمولاً کارفرماها اهمیتی نمیدن که شما بیمار هستید یا نه! در حالی که توی کارمندی، اگر بیمار بشید، میتونید از مرخصیهای مربوطه استفاده کنید. در کل، توی فریلنسری اگر کاری نباشه و مشتری نباشه، پول و درآمدی هم نیست! پس، شما باید در قیمت دادن و زمانبندی پروژهها تون این موردها رو هم در نظر بگیرید.
وقتی که شما کارمند میشید، قانونهایی هست که میتونن ازتون پشتیبانی کنن. مانند همین بیمه شدن که هر شرکتی باید کارمندهای خودش رو بیمه کنه؛ ولی خب، توی دنیای فریلنسری، هیچ قانونی نیست و به دلیل جدید بودن فریلنسری، هنوز قانونهایی نیست که بتونه از این سبک کاری و سبک زندگی پشتیبانی کنه. البته منظور من، قراردادهای پروژه نیست؛ بلکه قانونهایی هست که منجر به پشتیبانی دولت از فریلنسرها بشه. این رو هم در نظر بگیرید که نه فقط دربارهی فریلسنری، بلکه همین حالا هم دربارهی خیلی چیزها هیچ قانونی نیست. پس، این مورد نمیتونه خیلی نگرانکننده باشه.
این مورد رو هم فکر کنم که قبلاً خدمت تون گفتهام. این که در زندگی فرلنسری، اگر کارفرمایی نباشه، کاری هم نیست و در نتیجه، درآمدی هم نیست. پس، هیچ تضمینی نیست که شما در سال، درآمد مشخصی رو داشته باشید که بتونید روی اون حساب کنید. همین مورد باعث میشه که خیلیها به سمت زندگی فریلنسری نیان؛ چون از داشتن چالشهای مالی میترسن و با خودشون میگن که نمیتونن برای اداره کردن یه زندگی، روی درآمد ناپایدار فریلنسری حساب کنن.
البته این مورد هم یه حقیقت ئه که حتی اگر مشتریها و پروژههای پشت سر هم داشته باشید، باز هم شاید همیشه نگران این باشید که بعد از تمام کردن اونها چه اتفاقی میافته؟! این جوری میشه که شما همیشه توی یه ناامنی از نظر ذهنی و از نظر مالی هستید! برای همین، میشه خیلی ساده گفت که در آزادکار بودن، هیچ امنیت شغلی وجود نداره. برای همین، باید کسانی به سراغ آزادکاری برن که صبر و حوصلهی لازم برای این جور زندگی کردن رو دارن و شک نکنید که این سبک کاری به درد هر کسی نمیخوره.
البته تا جایی که من میدونم، کار کردن دیگه مثل قبل نیست و حالا دیگه کمتر کسی توی دنیا هست که امنیت شغلی داره؛ چه اونهایی که کارمند یه شرکت کوچک هستن و چه اونهایی که دارن توی شرکتهای بزرگ چندملیتی کار میکنن. بنابراین، نبود امنیت شغلی، چیزی ئه که برای همه هست و این ما هستیم که باید ما کاری کنیم که همیشه کار و پول داشته باشیم. پس، در قدم اول، باید سراغ تخصص و زمینهای بریم که بازار پایداری داره و ما میتونیم تا مدتها توی اون زمینه کار کنیم و همچنان درآمد خودمون رو هم داشته باشیم.
در قدم بعدی، ما باید بتونیم مهارتها مون رو بیشتر کنیم و خوب کار کنیم تا از طریق کارفرماها به هم معرفی بشیم و همچنان کار مون رو داشته باشیم. البته باید در کنار همهی اینها باید برای زمانهای کسادی بازار، برنامهریزی کاری و مالی داشته باشیم. بنابراین، این جوری میشه گفت که امنیت شغلی ما به نحوهی کار کردن و مدیریت ما وابسته است که هر چقدر خوب باشیم، آیندهی بهتری رو هم خواهیم داشت.
البته در کنار نداشتن درآمد ثابت، درآمدهای معلق هم هستن که فریلنسرها باهاش دست و پنجه نرم میکنن. این مورد رو شاید خیلی از آزادکارها باهاش روبرو شدهاند که همهی پول توافق شده در پروژه رو دریافت نکردهاند. برخی از کارفرماها هستن که به بهانههای مختلف، پول آزادکارها رو نمیدن. مثلاً وقتی که شما طرحی رو براشون میزنید و میفرستید، اونها میگن که ازش خوش شون نیومده و مبلغی رو هم پرداخت نمیکنن؛ در حالی که همون طرح رو استفاده میکنن. اون وقت، شما میمونید و کاری که تحویل دادهاید و پولی که دریافت نکردهاید.
برخی از کارفرماها هم هستن که به بهانههای مختلف، کل پول رو نمیدن و پرداخت ناقصی دارن. مثلاً میگن که از فلان چیز پروژه راضی نیستیم و به همین دلیل، فلان تومان کسر میشه. به هر حال، همون طور که آدم میتونه رئیس بدی داشته باشه، میتونه کارفرمای بدی رو هم داشته باشه.
به نظر من، در کنار همهی چالشهایی که فریلنسری داره، این مورد رو باید بیشتر جدی گرفت؛ چون اگر اون رو جدی نگیرید، روحیه و خودباوری تون رو از دست میدید و وقتی که شما خودتون رو باور نداشته باشید، دیگه بقیهی موردها اهمیتی ندارن.
معمولاً خیلی از فریلسنرها برای این که بتونن کمتر هزینه کنن، بیشتر کار شون رو در خانه انجام میدن و البته بعضیها هم هستن که دفتر کار خودشون رو دارن. در هر حال، اونها بیشتر وقت شون رو دارن به تنهایی در خانه یا دفتر شون کار میکنن و این یعنی این که در طول روز با آدمهای کمتری در ارتباط هستن و خبری از دوست و همکار نیست. همین مورد باعث میشه که در بلندمدت اونها منزوی و افسرده بشن. برای همین، اونها باید بتونن توی زندگی شون و در ارتباطها شون، تعادل ایجاد کنن.
چیزی که خیلیها فکر میکنن این ئه که چون یه نفر داره توی خانه کار میکنه، پس کمتر کار میکنه؛ در حالی که این جوری نیست و چه بسا که یه فریلنسر خیلی بیشتر از یه کارمند، برای کارهای خودش زمان و انرژی میذاره. چون رشد و پیشرفت هر برندی، زمان زیادی میبره که در این جا، شما برند کسبوکار خودتون هستید که باید معروف بشید.
برای همین، تلاش و پشتکار زیادی رو نیاز داره و توی این راه، معمولاً و شاید تا چند سال تنها باشید. یعنی شما باید بهتنهایی بتونید مهارتها تون رو بالا ببرید، پروژهها رو انجام بدید، بازاریابی کنید، ارتباطها تون رو گسترش بدید، با کارفرماها مذاکره کنیدف هزینهها و درآمدها رو پایش کنید (حسابداری کنید) و از کارها تون پشتیبانی کنید. از هیچ همکاری هم خبری نیست!
پس، میشه گفت که یه جورایی شما باید سر از هر کاری دربیارید و شک نکنید که بیشتر از یه کارمند، باید تلاش کنید و البته هر چقدر بیشتر تلاش کنید، درآمد بیشتری رو خواهید داشت. بنابراین، فریلنسری، چیزی نیست که اگر شما نتونستید یه کار شرکتی پیدا کنید، سراغ اش برید! بلکه باید سختیهای اون رو هم در نظر بگیرید و قبل از هر چیز، باید مهارتهای خودتون رو بالا ببرید تا بتونید پروژههای خوبی رو بگیرید.
پیدا کردن پروژه برای انجام دادن، همیشه یکی از چالشهایی ئه که شما به عنوان یه آزادکار خواهید داشت. بهویژه توی ابتدای کار تون که یکی از مشکلها تون، این میشه که چطور پروژههایی رو بگیرید که متناسب با تواناییهای شما باشه. اگرچه همیشه توی سایتها و پلتفرمهای فریلسنری، پروژههایی هست که میتونید بهشون پیشنهاد بدید؛ ولی اونها همیشه بر اساس خواستهی شما نیستن. مثلاً برخیها هستن که با یه مبلغ کم، کار بزرگی رو ازتون میخوان یا برخیها هستن که ازتون میخوان همهی کارها رو خودتون انجام بدید. اون جوری میشه که شما احساس میکنید براتون نمیصرفه که یه سری از پروژهها رو انجام بدید.
برای همین، توی زندگی فریلنسری، معمولاً باید بتونید چند تا تخصصی رو که به حوزهی کاری تون مرتبط میشه، بلد باشید. چون با داشتن یه تخصص، نمیتونید قراردادهای خوبی رو ببندید. برای همین، باید دامنهی کاری تون رو گستردهتر کنید. البته شما میتونید یه گروه هم داشته باشید.
اون چیزی که بیشتر از همه به درد تون میخوره، تجربه است؛ چون توی رقابتی که برای گرفتن پروژهها وجود داره، تجربه میتونه خیلی کمک تون کنید و یه مزیت خوب براتون به شمار بره. البته شاید در هنگام شروع فریلنسرینگ، دست تون از نظر تجربه خالی باشه؛ ولی خب، باید از همین حالا به فکر اش باشید. تجربه، هم توی رقابتها یه مزیت براتون هست و هم باعث میشه که درست تصمیم بگیرید که آیا یه پروژه رو بگیرید یا نه! شما طبق تجربه میدونید که چه پروژههایی رو بگیرید که دردسر کمتری داشته باشن.
این مورد رو هم در نظر داشته باشید که یکی از مشکلهای بزرگ توی شغل فریلنسری، این ئه که هیچ قطعیتی وجود نداره. مثلاً در برخی موردها شما با مشتریهایی روبرو میشید که حاضر نیستن با شما قرارداد ببندن یا برخیها هستن که پرداختیهای منظمی ندارن یا این که برخیها هستن که بعد از تمام شدن پروژه، نمیخوان که پول تون رو بدن. بنابراین، شما باید در کنار تخصصهای کاری خودتون، بلد باشید که چطور باید با مشتریها تون برخورد کنید و اونها رو مدیریت کنید که زیان نبینید. بخش مهمی از همهی اینها بر اساس تجربه به دست میآد.
یکی دیگه از چالشهایی که توی فریلنسری هست، این ئه که به احتمال زیاد توی زندگی تون دچار بیبرنامگی میشید. مثلاً توی یه دورهی زمانی، انقدر درگیر پروژهها میشید که فرصت تفریح و استراحت رو هم ندارید. اگر توی منزل تون هم کار کنید، نمیتونید کار تون رو از زندگی شخصی تون جدا کنید؛ چون محیط کار و خانهای که توی اون زندگی میکنید، یکی ئه. برای همین، شاید ندونید که چه زمانی باید کار کنید و چه زمانی باید با خانواده تون معاشرت کنید.
البته داشتن یه اتاق مستقل برای کار تون میتونه تا اندازهای این مورد رو رفع کنه؛ ولی اگر همراهی خانواده تون نباشه، به یه چالش بزرگ براتون تبدیل میشه. بنابراین، یکی دیگه از چیزهایی که باید بدونید، برقرار کردن تعادل بین کار و زندگی ئه تا در درازمدت، بهرهوری و سلامت روان تون رو تحت شعاع قرار نده. توانایی مدیریت زمان میتونه توی این مورد، خیلی کمک تون کنه.
همون طور که بارها توی این نوشته بهش اشاره کردم، انجام هر کاری، دغدغه و مشکلهای خاص خودش رو داره و شک نکنید که کاری نیست که پا روی پا بندازیم و پول هم دربیاریم. درست ئه که یه سری از کارها، فعالیت فیزیکی زیادی رو نیاز ندارن؛ ولی شک نکنید که ذهن و روان اون فرد رو خیلی درگیر میکنه؛ مانند فعالیت در بورس.
بنابراین، مهمترین مورد توی انتخاب یه کار، این ئه که شما ببینید که چه چیزی براتون اهمیت بیشتری داره و شما چه چیزی رو بیشتر ترجیح میدید. این یعنی این که بدونید چه چیزی براتون اولویت بیشتری داره. اون جوری میشه که با چشم باز به دنبال کاری میگردید که هم یه شرایط تون و هم به روحیه تون بخوره. در کل، در هر کاری، نکتههای منفی وجود داره و همچنین، نکتههای مثبت زیادی هم روی میز هست. حالا دیگه تصمیمگیری با خود شما ئه که آیا سبک زندگی فریلنسری رو انتخاب کنید یا نه؟
به نظر من، توی هر کاری، از هیچ معجزه خبری نیست و نباید منتظر معجزه هم باشید. هیچ کاری هم نیست که بدون دغدغه باشه. اون چیزی هم که همیشه حرف اول رو میزنه، اعتبار ئه. برای همین، باید تلاش کرد و هر روز باید تلاش کرد که علاوه بر افزایش مهارتها و تواناییها، ارتباطها و تعاملها تون رو هم گسترش بدید.
حالا اگر میخواید بدونید که چطور میتونید در فریلنسر بودن موفق بشید، نوشتهی نوشتهی «فریلسنر (آزادکار) بشید و کسب درآمد کنید!» رو به دقت بخونید. توی اون جا نکتههایی رو گفتهام که هر جایی نمیتونید پیدا شون کنید.
سخن پایانی
توی این نوشته خواستم فقط بهتون کمک کنم که بتونید تصمیم درستی رو بگیرید که آیا زندگی فریلنسری رو انتخاب کنید یا نه. خواستم بگم که هرگز فکر نکنید که چون آزادکار هستید و خیلی چیزها در دست خودتون ئه، فقط کار سادهای دارید. اون جوری نیست و شاید در ابتدا، کسی سراغ تون نیاد؛ ولی مطمئن باشید که اگر تلاش کنید، کمکم شما هم دیده میشید و کسانی پیدا میشن که به سراغ تون میآن. پس، لطفاً دلسرد نشید و اگر مسئلهای بود، برای من کامنت بذارید تا اگر تونستم، کمک تون کنم.
در کل، نداشتن ثبات مالی، بهایی هست که شما باید در قبال آزادی فریلنسری بدید و باید بررسی کنید که آیا روحیه تون و شرایط تون به چنین چیزی میخوره که همیشه باید ریسک بکنید یا نه؟! اگر شما روحیهی ماجراجو و ریسکپذیری ندارید، آزادکاری و فریلنسری، گزینهی خوبی برای شما نیست. ما کسانی که معمولاً فریلنسر هستیم، خوشبختی رو این جوری برای خودمون تعریف میکنیم: «خوشبخت به کسی میگن که با مشکلهای خودش، مشکلی نداشته باشه!»
شک نکنید که من برای تکتک محتواهای کارنتا زمان میذارم تا بتونم چیزهای درستی رو بهتون آموزش بدم؛ چون آموزشهای سطحی و پراکنده، به درد هیچ کسی نمیخوره و آدم رو بیشتر گمراه میکنه. اگر شما هم محتواهای من رو دوست دارید و براتون مفید بوده، میتونید با انتخاب یکی از گزینههای زیر، من رو مهمان کنید:
دیدگاه و امتیاز تون رو بذارید